- طنین دار
پرطنین، آهنگین، خوش آهنگ
معنی طنین دار - جستجوی لغت در جدول جو
- طنین دار
رنينٌ
- طنین دار
Resonant
- طنین دار
résonant
- طنین دار
מהדהד
- طنین دار
resonant
- طنین دار
резонансний
- طنین دار
rezonansowy
- طنین دار
ressonante
- طنین دار
risonante
- طنین دار
resonante
- طنین دار
resonant
- طنین دار
共鸣的
- طنین دار
गूंजता
- طنین دار
bergema
- طنین دار
공명하는
- طنین دار
گونجتا ہوا
- طنین دار
প্রতিধ্বনিত
- طنین دار
ก้อง
- طنین دار
резонансный
- طنین دار
yankılanan
- طنین دار
共鳴する
- طنین دار
sauti ya mwangwi
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(تَ / تِرْ)
لغت نامه دهخدا
کمین ساز. آنکه در کمین نشیند. (آنندراج). کمین آور. (ناظم الاطباء). کمین کننده. (فرهنگ فارسی معین). آن دسته از لشکری که در کمین نشسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمین آور و کمین کننده شود
(رَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
مرزبان. (دهار) (آنندراج) ، خداوند ده و ریش سفید ده. (ناظم الاطباء). دارندۀ زمین و صاحب ملک و مزرعه، به اصطلاح هندی، مأموری که مالیات اراضی سپردۀ بخود را جمع می کند و صد یک حق العمل بر میدارد. (ناظم الاطباء). واسطۀ میان مالک و زارع در هندوستان و آن مانند مستأجری باشد بااختیاراتی بسیار ظالمانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، در هند، رباخوارانی که به زارعین قرض دهند و شرائط آن بقدری صعب است که الی الابد مدیون و اولاد او در قید این دین باشند. (یادداشت ایضاً)
فئودال، ملاک، دهقان
از انواع گوشواره
تیرآهن